بیانات و مکتوبات 1369


من دو مطلب کوتاه میخواهم عرض بکنم؛ یکی در اهمّیّت این قضیّه، یکی هم در رعایتها و مواظبتهایی که باید باشد. در اهمّیّت آن همین بس که «اِذا فَسَدَ العالِمُ فَسَدَ العالَم»؛3 واقعاً این‌جور است. البتّه شاید عالِم در اینجا فقط عالِم دین نباشد خب دکتر هم فاسد بشود تأثیرش زیاد است؛ هر دانشمندی، هر کسی که با دانش خود تأثیری در وضع جامعه دارد، فسادش اعمق و اوسع است از فساد بقیّه امّا آن عالِمی که فسادش خیلی فراگیر است، همین عالِم دین است؛ علّت هم واضح است؛ چون مردم به عالِم دین از درون، از دل اطمینان میکنند و اذعان میکنند و تسلیم میشوند. ما با یک لا قبا مثلاً چه داریم و چه داشتیم که موجب بشود مردم به حرف روحانیّت و به حرف امام، آن‌جور حرکت کنند، پانزده سال مبارزه کنند، بعد [نهضت را] با فداکاری به پیروزی برسانند، بعد در مقابل این همه توطئه، ده سال دوران مبارک حضرت امام را طی کنند، بعد از آن هم همین‌جور؟ [آیا] جز معنویّت، جز این اعتقاد در دل مردم که روحانیّت برای خودش نیست، برای خدا است، برای خیر مردم است، امر خدا را دارند اجرا میکنند، چیز دیگری است؟ و برای همین هم هست که وقتی نهضتها و مانند اینها به غیر جنبه‌ی معنوی و ایمان قلبی متّکی بود، به جایی نمیرسد؛ در کشور ما هم این، امتحان شده، در جاهای دیگر هم امتحان شده. آنجایی که به جایی میرسد، آنجایی است که یک رگه‌ی معنوی و ایمانی و اعتقادی و خدایی حاکم است. مردم روحانیّت را، این لباس را، من و شما را مظهر این چیزها میدانند؛ ما را مؤمن میدانند، خودشان گاهی اشتباه میکنند، خطا میکنند، دچار شهوت میشوند، دچار غضب میشوند، دچار پول‌پرستی میشوند، دچار تجمّل‌پرستی میشوند، دچار کارهایی که بالاخره در طبیعت بشر هست میشوند، [امّا] نقص خودشان را میگذارند پای کمالی که در روحانیّت به حساب می‌آورند؛ میگویند خب، اگر ما ناقصیم، او کامل است؛ اگر ما نمیفهمیم، او حکم خدا را میفهمد؛ اگر رابطه‌ی ما با خدا ضعیف است، او رابطه‌اش قوی است؛ پس هر چه او میگوید، ما عمل میکنیم متقرّباً‌الی‌اللّه‌. برای همین است که هر جا روحانیّت جلو بوده، [اگر] انقلاب بوده، پیروز شده؛ [اگر] اصلاح بوده، انجام شده؛ [اگر] خدمات بوده، تحقّق پیدا کرده؛ این[طور] است دیگر؛ غیر از این که نیست. خب، حالا اگر کاری شد که ایمان مردم به این لباس و به این دستگاه زایل شد، ببینید چه چیزی از مردم گرفته میشود، چه پشتوانه‌ای از مردم گرفته میشود، چه اعتماد قلبی‌ای از مردم زایل میشود و اثر این زوال اعتقاد و زوال ایمان در بیرون چیست.

«2»