شما حالا ممکن است بگویید ما دو میلیون، سه میلیون، چهار میلیون [نفر را] آموزش دادهایم؛ خیلی خوب، اوّلاً هر که را آموزش دادید که عضو شما نیست، یکی آمده پانزده روز آموزش دیده رفته، بعد هم شما اصلاً از او خبری ندارید، وانگهی سه میلیونِ دورانِ جنگ و اوّلِ کار، با این هفده میلیونی که باید در دوران علیالظّاهر غیر جنگ بپیوندند، خیلی فرق دارند. این هفده میلیون را شما چه جوری میخواهید جذب کنید؟ میخواهید جذب کنید یا نه؟ باید جذب کنید؛ هیچ شکّی نیست. ارتش بیستمیلیونی باید یک تحقّق واقعی باشد در کشور ما؛ و این نمیشود مگر با جذب. این شانزده هفده میلیون [نفر] دیگر را نمیدانم حالا آمار چقدر است باید جذب کنید، همه را باید سازماندهی کنید. پس شما تنها سازمان نظامیای هستید که میدان کارتان دائماً رو به گسترش است؛ بر خلاف بقیّه که قطع میشود، بسته میشود، شما دائم رو به گسترشید. بنای کار را بر این گسترش بگذارید؛ حرف اصلی این است. یعنی پایهی کار را محکم بکنید؛ مثل یک ساختمانی که شما میسازید، یک وقت میخواهید روی آن، دو طبقهی دیگر بسازید؛ یک وقت میخواهید روی آن، بیست طبقهی دیگر بسازید؛ پایه فرق میکند. جوری بچینید پایه را که بیست طبقه بشود روی آن ساخت. این، خیلی کار مهم، کار ظریف و کار نفَسگیری است.